
🔹️ تنها فرزند خانواده و تکیهگاه مادر پس از مرگِ پدر بود؛ جوانی ۳۱ ساله، متدین، آرام و با اخلاق؛ شبیهترین تصویرِ زنده از پدری که در آغوش خدا، آرام گرفته بود. آرزوی مشترکشان، شهادت بود. آرزویش را شبِ آرزوها، لای قرآن گذاشته بود؛ همان قرآنی که در روزهای دلتنگی، مادر را به خواندنش سفارش میکرد. زمزمهی همیشگیاش دعای معروف سردار سلیمانی بود: «خدایا ما را پاکیزه بپذیر.»
۲۵ خرداد ۱۴۰۴؛ صبح همان روزی که سکوتِ نگاهش حرفِ رفتن میزد؛با دیدن عکس سردار گفت: «خدایا مرگ و زندگیمو طوری قرار بده که با شهادت تموم بشه…» و مادر، «آمین» را این بار به شرط باهم شهید شدن، بلند گفت. بعد از نمازظهر، با وضو و سلامی از عمق جان به امام حسین، از خانه بیرون رفت.
چند ساعت بعد، آسمان تهران زیرِ نفیرِ موشکِ رژیم صهیونیستی لرزید. مادر صدای انفجارِ حوالی میدان قدس را شنید، دلش فرو ریخت؛ انگار همه ملائک یکصدا خبرِ شهادت پسرش را در گوشش خواندند.
مصطفی گشانی در بیمارستان شهدای تجریش، بیآنکه خراشی بر تن داشته باشد، با قلبی که از موج انفجار ایستاد، به آرزویش رسید؛ آرام، پاکیزه، همانگونه که خواسته بود. جوانی از جنس نور که در قطعه ۴۲ بهشت زهرا جاودانه شد.
🖼 #فرزند_ایران؛ تکنگاریهایی از زندگی شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی
🖼روزنامه #صدای_ایران
📱 @sedaye_iran_newspaper







